به میزانی که از عشق آگاهی دارید، ایمان دارید.

متن مرتبط با «روشنا» در سایت به میزانی که از عشق آگاهی دارید، ایمان دارید. نوشته شده است

صدای عشق . صدای روشنا

  • روشنا104ویدیو

  • روشنا 098 ویدیو

  • روشنا 066 ویدیو

  • روشنا آمده است با تو بگوید کلمه* من کلام حق ام وما همه, حق را بشر ایم*

  • روشنا آمده است با تو بگوید کلمه*من کلام حق ام وما همه, حق را بشر ایم* *** روزگاری ست اسیر دم و بی بال و پر ایم* کس ندانست چرا, عاقل و نسل بشر ایم* ز کجا آمده ایم و  به کجا راه بریم* ما چرا در سفر ایم, از چه, پی خیر و شر ایم* روزگاری ست ندانیم ,  چه فروشیم , چه خریم* از چه, دیوانه سر ایم, از چه, پریشان نظر ایم* کس ندانست که بیداری و خواب, چیست زما* از چه, هشیار سَر ایم, از چه به رویا گذریم* روز و شب مست چه ایم عاشق و سرمست که ایم از چه, پیکار کنیم, از چه پی خشک و تر ایم* ز چه رو, گوش شنید و ز چه رو, چشم بدید* این چه دیدن , چه شنیدن که همه, کور و کر ایم* آن, چه کس بود, که دید و بشنید, هیچ نگفت* گر به او دست نباشد,  ز حقیقت, چه بَریم* گر به عالم نبوَد, هیچ حقیقت جز ما* از چه مستانه سَر ایم, از چه مشنگیم و خَر ایم* این چه حق بود که جز ما, هدفی بیش نداشت, بجز از این من و ما, خشک نباشیم , چه تر ایم* گویم ات, گوش بدار, ای دل دیوانه ما* به جهان هیچ نباشد, که از آن بی خبر ایم* با خبر گر بشوی از همه اسرار نهان* گو به ما ای مه آگاه,  در آن جا, چه سَر ایم* بجز از این نبوَد, ای "سرِ آگاهی" ما, که در آنجا ز همه عالمیان باخبر ایم* هر کس آگاه تر از ما  به دو عالم باشد* چون به آن در برسیم, زو نتوانیم گذریم* پس تو خواهی که بدانی به حقیقت چه خر ایم* نَفْسِ "دانستنِ تو", گفت, کدامین سفر ایم* سفر ما ز, ...ادامه مطلب

  • یک لحظه, نوری روشنا* از تیرگی هایم ربود*

  • یک لحظه, نوری روشنا*  از تیرگی هایم ربود*****وقتی که,  هستی را خدا*عین عدم,  می آفرید*وقتی که چشمان مرا*چون چشم خود, رعنا کشید*وقتی خدا,  ناز مرا*نزد ملائک می خرید*یک لحظه,  اشک آگهی*از نور چشمانم, چکید*دیدم که عاشق گشته ام ,*عشق گشته من را  آگهی*من عارف از  خود گشته ام,*عقل, بی خبر, در ابلهی*من بودم و دم بود و هی*من پیر و من سلطان و کی*گردیده ام در نای و نی*امروز و فردا ها و دی*یک لحظه ار,لحظه,نوری,روشنا,تیرگی,هایم,ربود ...ادامه مطلب

  • *عاشقان،امشب کجایید ,روشنا آمد، بیایید *جامهای عشق گیرید,مطرب و ساقی به هو شم

  • *عاشقان،امشب کجایید ,روشنا آمد، بیایید*جامهای عشق گیرید,مطرب و ساقی به هو شم*** باز امشب، در هوایت**جامه ای روشن بپوشمپا ،به ساحل ها گذارم*دل ،به دریا ها فروشم*باز امشب، پرده ها را*از در و پیکر بگیرم**جملگی دروازه ها را*با زر و زیور بپوشم*باز امشب" پا به پای" اتجام زرینی بچینم**سکه ریزم، زیر پایت*فرش ایرانی بپوشم*باز امشب، "سر سرای" اتچلچراغانی بگیرم*بامها و کوچه هارا**طاق نورانی بپوشم*باز امشب، شمع و گلدانبر سر راهت گذارم**بلبلان مستانه خوانند*در "نی و نای" ام خروشمباز امشب، ماه شب را*از دل ظلمت بگیرم**پیش روی "ماه ماه" ات*جامه ای کهتر بپوشمباز امشب، از لبانت*باده و ساغر بگیرم**چشم د ر چشمت گذارمجرعه ای مهتر بنوشم*باز امشب ،قدسیان را*پرده های شرم گیرم*در سرای "مریم عشق"*جام وحیانی بنوشم*باز امشب، حوریان را*چتر گل از شاخه چینم*جام گل بر سر گذارم*عطر روحانی بنوشم**عاشقان، امشب کجاییدروشنا آمد، بیایید**جامهای عشق گیرید*مطرب و ساقی، *به هو شم*****  *ناصر طاهری بشرویه...روشناپیامبر عشق و آگاهی*27/4/90Search  rr, ...ادامه مطلب

  • شبیه من شبیه تو, به آغازی و حالی نو * شبیه روشنا, آندم , که شد مسجود یزدانی

  • شبیه من شبیه تو, به آغازی و حالی نوشبیه روشنا,  آندم , که شد مسجود یزدانی***کسی را می شناسم من , نه پیدا و,  نه پنهان استهمه  پنهان , همه پیدا , همه پیدای پنهانیکسی را می شناسم من,  که در احوال جانانیدمش خاموش و بی جان است,  ره اش انوار کیهانیکسی را می شناسم من,  نه سر دارد,  نه سوداییحریف ساقی و نوش است, به می خواران دیوانیدم او قبله جان است , دلش معبود ایمانیسرش سر می نهد هردم,  به محراب سلیمانیکسی را می شناسم من,  که در بهت و پریشانیهزاران نغمه میخواند,  برای عقل زندانیتنش آغوش روحانی,  دلش انوار رحمانیزپا تا سر مهستانی,  ز سر تا پا شبستانی کسی را میشناسم من , نه بیهوش و , نه حیران استبه بیهوشی همه نور و,  فراهوش است به حیرانیکسی را می شناسم من , همه حور و , همه شور استهمه عاشق , همه  معشوق , همه عشق است, انسانیکسی را می شناسم من , به "سر" پروانه ها داردهمه شمع است , همه  شعله,  همه پروانه سوزانیکسی را میشناسم من , که او کاشانه و بلبلگلستانی پر از سنبل ,بهار و هم ز, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها